سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، پاک است و پاکان را دوست دارد ؛پاکیزه است و پاکیزگان را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:28 عصر


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:27 عصر


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:25 عصر

 

می برم این روزها نـــــام تو را آرام تر

تا بمانم در شمار عاشقان گمنـــام تر

نیستـــی فرصت برای درد دل کردن کم ست

درد دل باشد برای دردهایی عام تر

درد اول دوری از آیینه و آیینگی ست

درد دوم درد دل هایی از این هم خام تر

کاشـــکی گاهی به ما سر می زدی هر چند نیست

در میان خستگان از قلبــــــ ما ناکام تر

خشک شد لب های ما با چند ندبـــه می رسی؟

جان مولا، ساقی از دست تو شد این جام، تــر؟!

زیر لب ذکر تو را هر روز و هر شب گفته ام

گفته ای: ‌آرام تر... آرام تر... آرام تر!

می رسی با انتخابی سختــــــ! می دانم ولی

بی گمان از عاشقانی بهتر و خوش نام تر

سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظــــــار

سهم عاشق های از گمنام هم گمنام تر!


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:16 عصر

این روزها روزهای فراق است...

فراق...!!!

با نوشتنش قلمم بغض میکند...

ناخودآگاه لحظات ناب

بودن در آنجا جلوی چشمانم پشت هم رژه می روند...

انگارتمامی ندارد...

زیارتی که چند روز بود اما هفت ماه هر روز باآن خاطرات نفس کشیدن...گریه کردن...فکر کردن...یعنی زندگی کردن..

این مدت با یاد کربلا زندگی می کنم اما سخت...
آخ که چقدرسخت است دوری...

طبیب دل بی تابم...مولای مهربانم...

امام زمانم!اگر توبخواهی بار دگر برات کربلایم امضاء میشود...

اما منِ روسیاه شرمنده ام با پرونده های سیاهم که هر دوشنبه و پنج شنبه در محضرتان می آید...

 هر وقت که فکر میکنم به اشک چشمانتان،ازشما خجالت می کشم...و...

دریاب مرامولا...نگذار بیشتر ازاین باعث شرمندگیتان شوم.....

اما چه کنم که دل تنگم و بی تاب...و جززیارت عاشورا برای دلم مرهمی نیست...

شاید که...

به نیابت از شما این بارسلام می دهم...

 

السلام علی الحسین(ع)

 و علی علی بن الحسین(ع)

 و علی اولاد الحسین(ع)

 و علی اصحاب الحسین(ع)


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:15 عصر

 جزعشق چیزی ندیدیم...

 عشق ارباب حسین(ع) بود که همه را در این راه کشاند...با تمام خستگی ها و...

 عشق یعنی بی خیال پای تاول زده بشوی و راه بیفتی به سمت کربلا...

 آن وقت یاد سه ساله که می افتادی پاهایت توان میگرفت...

 عشق یعنی وقتی افتادی دستانت زخمی شد،پاهایت درد گرفت...ناله نزدی،گریه نکردی،خجالت میکشیدی در راه کربلا
شکایت کنی....

 یاد سختی ها عمه سادات می افتادی...از خودت خجالت می کشیدی...

 این سختی ها کجا سختی های حضرت زینب(س) کشید کجا....!!

 عشق یعنی دلت می خواست کمی استراحت کنی اما وقتی به بودن در شب جمعه در کربلا فکر میکردی یکسره راه میفتی

فقط به عشق ارباب....

عشق یعنی با صدای زمزمه ی گروهی که از کنارت عبور میکنند و میگویند "خدا میدونه تا حرم دیگه راهی نمونده"
توان میگیری بی خیال استراحت شوی و راه بروی عمودها را طی کنی و برسی به آخرین عمود..

 عشق یعنی وقتی رسیدی به آخرین عمود،چشمانت افتاد به حرم حضرت عباس(ع) باران اشکانت بارید و
با تمام دلتنگی ها و بی قراری هادلت آرام شدو....

 عشق یعنی حسین (ع) ...کربلا...

امضاء:غریبه


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:14 عصر

آقا جان
پنجره را باز گذاشته ام،صدای باران است و باد  و تاریکی...
پنجره را باز گذاشته ام تا نسیم حضورت بوزد و بیاید 
همه ی دردها را با خودش ببرد و ببرد و ببرد......

  می ایستم هر روز پشت پنجره و بعد
  اشکی که دانه دانه سرازیر میشوند...
این خواب ها که همسفر هرشب منند
یک روزمو به مو تعبیر میشوند...

 یا صاحب الزمان


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 11:2 عصر


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 10:56 عصر

دنیا نیازمند انسان های خوش بین و بدبین است؛

زیرا آدم های خوش بین هواپیما می سازند؛

و آدم های بدبین چترِنجات ...!

 


 


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 10:51 عصر

پاییز را دیدی؟؟

 

آنان که رنگ عوض کردند افتادند!!

 

یادمان باشد محبد تجارت پایا پای نیست

چرتکه نمی اندازیک که من چه کردم  و در مقابل تو چه کردی!!

بی شمار محبت کنیم

حتی اگر به هر دلیلی کفه ی ترازوی دیگران سبک تر بود...!!

 

 


دوشنبه 94 آذر 2 , ساعت 10:46 عصر

مـــآدر است دیگر ...
دلش که تنــگ می‌شود ؛
از آن کوچــه‌های تنگِ پآییـن شهر
می‌آید گلزار شهدا
پیـش پســرش ...

? مــادر است دیگــر
گریــه نمی‌کند!
?? فقــط بطــری آب را دستش می‌گیرد ؛
آرام آب می‌ریزد
خودش هم نم‌نم روی سنگ قبـــرها ? آبــــ ? می‌شود ...


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ