برخى وصیتهاى امام جعفر صادق (ع) براى شیعیان
1. وصیت امام به زید شحام:
زید شحام مى گوید: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف مى شنوند، سلام برسان.
من همه شما را به تقواى الهى و ورع دینى فرا مى خوانم، و اینکه براى خدا کوشش کنید، راستگو باشید، اداى امانت کنید و سجده هاى طولانى داشته باشید و براى همسایگان خوبى باشید که محمد(ص) ، با این تعالیم و آموزشها آمده است.
امانت و ودیعه اشخاصى را که شما را امین شناخته اند و چیزى را به شما سپرده اند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول الله صوات الله علیه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحویل شود.
و به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنید و بر جنازه آنان و در تشییع شان شرکت نمائید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق ایشان را ادا نمائید؛ چون اگر یکى از شما (چنین رفتار کند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست بگوید، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مى شود: این جعفرى است و من خوشحال می شوم و از این وضع دلشاد مى گردم و گفته مى شود: اینگونه است ادب و تربیت جعفر، اما اگر جز این باشید، گرفتارى و ننگ و عار شما بر من است و گفته مى شود: اینگونه است تعلیم و تربیت جعفر؟
به خدا سوگند، حدیث کرد مرا پدرم که مردى در میان قبیله اى از شیعیان على (ع) شمرده مىشود که وارسته ترین، امانتدارترین، راستگوترین، و درزمینه قضاوت، عادلترین آنان باشد و وقتى از افراد قبیله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امینترین و صادقترین ماست.
2. وصیت امام به مؤمن الطاق:
اى پسر نعمان! از مراء و لجبازى دور باشد که عمل تو را تباه مى سازد و از جدال و کشمکش بپرهیز که تو را هلاک گرداند و از ستیزه جوئیهاى فراوان بپرهیز که تو را از خدا دور مى کند. مردمى در زمان گذشته وجود داشته اند که سکوت را تمرین مى کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را یاد مى گیرید.
جمعى از پیشینیان به قصد عبادت و بندگى، ده سال سکوت مى کردند و خود را بدین وسیله مى آزمودند که اگر دراین آزمایش سرافراز بیرون مى آمدند، خود را اهل تعبد وبندگى مى دانستند، والا مى گفتند: من کجا و بندگى خدا کجا؟ مى گفتند: کسى نجات پیدا مى کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهیزد و سکوت نماید و در دولت باطل، برآزار و اذیت، شکیبا باشد.
اینان برگزیدگان، خالصان و دوستان واقعى خدایند و مؤمنان راستین همینانند. به خدا سوگند، اگر یکى از شما در راه خدا زمینى پر از طلا احسان کند اما به برادر ایمانى خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد دید.
اى پسر نعمان! هر کس از او چیزى سؤال شود و با اینکه (اجمالاً) مى داند ولى بگوید نمى دانم، بدون شک با مسائل علمى منصفانه برخورد کرده است. و مؤمن در جائى که نشسته است، دچار وسوسه حسد مى شود؛ لیکن وقتى بلند شد و رفت، حسد و کینه هم از بین مى رود.
اى پسر نعمان! اگر مى خواهى دوستى برادر دینى تو برایت خالص باشد با او مزاح نکن؛ لجبازى، فخر فروشى و ستیزه نیز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهایت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زیانى به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزى دشمن شود.
اى پسر نعمان! بلاغت نه با تیز زبانى و تندگوئى است و نه با پر حرفى بلکه فقط به معنى توجه داشتن و دلیل محکم آوردن است.
3. وصیت امام به حمران بن اعین:
اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائینتر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در این صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدین وسیله، به بهره بیشترى از سوى پروردگارت دست خواهى یافت.
و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پیوسته که بر مبناى یقین باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زیادى است که براساس یقین نباشد. و بدان که هیچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غیبت ایشان نیست. و هیچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هیچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هیچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى باشد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]