یکشنبه 94 مرداد 4 , ساعت 3:52 عصر
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور ... دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید ...
آه یازده سال گذشت
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور ... دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید ...
آه یازده سال گذشت
از درد باید بنویسم یا از غم؟!
از دستان خالی باید بنویسم یا از قلبی شکسته یا از چشمان گریان خسته؟!
دستانی که هیچ همراهی ندارند،دستانی که فقط خودشان یکدیگر را نوازش
میکنند و خود را درآغوش می کشند…
قلبی شکسته که پر از غم و اندوه است،همنشینی ندارند و آنقدر شکستند تا
خورد شدند…
چشمانی که در سوی انتظارپدر،نا توان شده اند؛چشمانی که انتظار برگشتن
پدرش را کشیده تا…
از کدام باید بنویسم؟هر کدام درد است و غم…از هر سویشان درد دارند…
خدایا می دانم وقت امتحان تمام نشده است اما من می خواهم زودتر
برگه ام را بدهم…
نوشته شده توسط *مصباح الهــــــــــــدی* | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عشق جاویدان تو
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]