کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
 
دوشنبه 94 تیر 29 , ساعت 7:30 عصر

......چندکارگرساختمانی درحیاط خانه ای کارمی کردند.

مهندس ساختمان بایکی ازآنه کارداشت.

اوراصدازد ولی کارگر نشنید.

اسکانس صددلاری رابه پایین ساختمان انداخت تامتوجه اوشود.

کارگر اسکناس رابرداشت ولی متوجه نشد

مهندس چندین بار اینکارراتکرارکرد ولی فایده ای نداشت.

چاره اندیشید...

سنگی کوچک رابه سمت کارگر پرتاب کرد

پس ازبرخورد سنگ به سر کارگر،اومتوجه شد وبه سوی بالا نگاه کرد.

واقعیت روزگارمانیز این چنین است

تاداراس سلامتی ونعمت هستیم خدارافراموش کرده وزمانیکه به بلایی دچارمیشویم...

به سمت آسمان نگاه می کنیم وچشم به رحمت اومیدوزیم.

چه خوب است درزمان راحتی وآرامش نیزبه فکر خداوند باری تعالی باشیم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ