سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! نگریستن به رخسار تو شوق دیدارت را از تو درخواست می کنم . [فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
جمعه 94 اسفند 7 , ساعت 11:15 عصر

ای زاده هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

ای شناگر قابل، تو آب نمی دیدی
بازیچه شب گردان،مهتاب نمی دیدی
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از،ازل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

اینک تو و این مرداب،اینک تو و این مهتاب
بیداری اگر اینست،رفتیم دگر در خواب
ای کرم بدن شب تاب
به به ، چه قشنگی تو در این نقش ذلالت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

رفتیم و از این رفتن، بسیار تورا بخشید
آزادی و قلب تو، بر رفتن ما خندید
آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسید
گو ، شکر خدا گفتم و راضی ز ثوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

ای عاشق پوشالی ، اینک تو و جولانگه مستان شرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

ای عاشق پوشالی، گفتم که گلی، افسوس!
پا تا به سرت خاره،ای بی خبر و مدهوش
این مستی پیروزی، چند است و نه بسیاره
سقای هزار تشنه آواره
سیراب شدند جملگی از آب سرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

در آیینه ات بنگر، حیوان صفتی بینی
حاشا مکن این باور، این دست تو نیست، اینی!
این است ترازوی عدالت

تو پادشه مکر و رضالت
ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پیشکش و قصه ما هم به سلامت
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از، ازل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

پایان سخن بشنو،این غائله شد از نو
در مکتب عشاق اگر این بود همه صبر و قراری
گر حوصله این بود و چنین پا به فراری
این گونه اگر، گربه صفت بودی و حاضر به جوابی
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت



لیست کل یادداشت های این وبلاگ