این روزها روزهای فراق است...
فراق...!!!
با نوشتنش قلمم بغض میکند...
ناخودآگاه لحظات ناب
بودن در آنجا جلوی چشمانم پشت هم رژه می روند...
انگارتمامی ندارد...
زیارتی که چند روز بود اما هفت ماه هر روز باآن خاطرات نفس کشیدن...گریه کردن...فکر کردن...یعنی زندگی کردن..
این مدت با یاد کربلا زندگی می کنم اما سخت...
آخ که چقدرسخت است دوری...
طبیب دل بی تابم...مولای مهربانم...
امام زمانم!اگر توبخواهی بار دگر برات کربلایم امضاء میشود...
اما منِ روسیاه شرمنده ام با پرونده های سیاهم که هر دوشنبه و پنج شنبه در محضرتان می آید...
هر وقت که فکر میکنم به اشک چشمانتان،ازشما خجالت می کشم...و...
دریاب مرامولا...نگذار بیشتر ازاین باعث شرمندگیتان شوم.....
اما چه کنم که دل تنگم و بی تاب...و جززیارت عاشورا برای دلم مرهمی نیست...
شاید که...
به نیابت از شما این بارسلام می دهم...
السلام علی الحسین(ع)
و علی علی بن الحسین(ع)
و علی اولاد الحسین(ع)
و علی اصحاب الحسین(ع)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]