مردم موهای صافشان را فر میزنند
و آنها که موی فرفری دارند مویشان را صاف می کنند
عدهای جلای وطن کرده به خارج میروند
و آنها که خارج هستند و نمیتوانند بازگردند
برای وطن دلشان لک زده و ترانهها میسُرایند
مجردها میخواهند ازدواج کنند
متأهلها میخواهند طلاق بگیرند
عدهای با قرص و دارو از بارداری جلوگیری میکنند
و عدهای دیگر با دارو و درمان بهدنبال فرزنددار شــــدن هستند
لاغرها آرزو دارند کمی چاق بشوند
و چاقها با مصرف قرص و دارو هر روز سعی در لاغر نمودن
خود دارند و همواره حسرت لاغری را میکشند
شاغلان از شغلشان مینالند
بیکارها دنبال شغلند
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند
ثروتمندان از دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا مینالند
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند
مردم عادی میخواهند مشهور شوند
سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند
سفیدپوستان خود را برنزه میکنند
هیچکس نمیداند ، تنها فرمول خوشحالی این است:
" قدر داشتههایت را بدان و از آنها لذت ببر "
قانون های ذهنی میگویند خوشبختی یعنی " رضایت "
** بیائید اعتماد کنیم قطعا زیان نمی بینیم :
آتشی نمى سوزاند ابراهیم را
و دریایى غرق نمی کند موسى را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این قِصَص قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد نمی توانند
او یگانه تکیه گاه من و توست !
پس به تدبیرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار
به او توکل کن
** مراقب باشیم :
وقتى آنکس که دوستش داریم بیمار می شود می گوییم امتحان الهى است .
و هنگامى که بیمار می شود شخصى که دوستش نداریم می گوییم عقوبت الهى .
وقتى آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتى میشود می گوییم از بس که خوب بود .
و هنگامى که به مصیبتى دچار می شود شخصى که دوستش نداریم می گوییم از بس که ظالم بود .
مراقب باشیم !
قضا و قدر الهى را آن طور که پسند مان هست تقسیم نکنیم! .
همه ما حامل عیوب زیادى هستیم و اگر لباسى از سوى خدا که نامش سِتْر ( پوشش ) است نبود گردنهاى ما از شدت خجالت خم می شد .
پس عیب جویى نکنیم در حالى که عیوب زیادى چون خون در رگ ها در وجودمان جاریست
مرد چراغ به دست
مردی روستایی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد. او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد. مرد چراغ به دست گفت: «من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید. از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.»
مرد اول از او خیلی تشکر میکند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه میدهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست میکند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری میکند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار میکند و مجدداً همان جواب را میشنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمیخواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: «من شیطان هستم.»
مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح میدهد: «من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و دوباره رهسپار مسجد شدید. خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانوادهات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکدهتان را خواهد بخشید. بنابراین، من ترجیح دادم از سالم رسیدن شما به مسجد مطمئن شوم.»
شاید او هر روز می آید
روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سال ها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و در انتظار آمدن خداوند نشست. چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد. زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباس های مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست.
ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت، بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی سفید شده بود. صورتش سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد. زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید و دوباره منتظر خداوند شد.
خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد. زن پیش رفت و در را باز کرد. پیرزنی گوژپشت و خمیده که به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود. پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود. زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزن بست. شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است!؟
آنگاه خداوند پاسخ گفت: «من سه بار به در خانه تو آمدم، اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!»
بعضی ازبندگان خداامشب ناخوش احوال بودن برای همه مریض هادعاکنید
حجتالاسلام حسن عرفان : حجاب یک پوشش بیرونی است و احتمال اینکه کسی حجاب داشته
باشد ولی از عفت بویی نبرده باشد وجود دارد .وی با بیان اینکه عفت یک حالت درونی بوده و تحمیلی
نیست، عفت یک نوع مناعت طبع و عظمت طبع درونی بوده و یکی از مهمترین جلوههای عفت، عفت
در نگاه است .عفت در استعمال بوی خوش نیز یکی از جلوههای عفت است و زنی که برای غیر
شوهرش، خود را معطر کرد باید غسل کند چراکه غسل سبب پاک شدن انسان از ناپاکیها محسوب
میشود . در شرع اسلام به زنان سفارش شده است که ایشان نباید با مردان، نازک و با کرشمه
صحبت کنند چراکه در این صورت افرادی که دلهای بیماری دارند، به او نظری ناپاک خواهند داشت .
مرد نیز نباید با هیچ زن نامحرمی شوخی کند چراکه طبق روایات، به ازای هر کلمهای که مرد با زن نامحرم
شوخی کند، در روز قیامت با سختی مواجه میشود .وی با بیان اینکه مردان و زنان باید عفت در لمس را در
خود پرورش دهند، عنوان داشت: بدن هیچ مرد و یا زنی نباید به بدن زن و یا مرد نامحرم برخورد کرده و ایشان
نباید بدون ضرورت به پزشک نامحرم مراجعه کنند .آرامش روانی را یکی از مهمترین آثار روانی حجاب عنوان کرد و
بیان داشت: در این میان حجاب موجب ماندگاری زیبایی و جوانی زنان میشود چراکه امیرالمؤمنین(ع) خطاب به
امام حسن(ع) میفرمایند که «شدت حجاب زنان سبب پایدار شدن زیبایی ایشان است »
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]